داستان عشق
براي عاشقان دل سوخته

نبرد رستم و جومونگ   
به رستم چنین گفت اون جومونگ!
ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم

رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:

منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین
تو ای جوجه با این قد و هیکلت
برو تا نخورده است گرز بر سرت

جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:

و را هیچ کس بین ايرانيان
نمی داندت چیست نام و نشان
ولی نام جومونگ و سوسانو را
همه میشناسند در هر مکان
تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
بیا عكس
من را به پوستر ببین
ببین تی وی ات را که من سوژشم
ببین حال میدن در جراید به من
منم سانگ ایل گوکه نامدار
ز من گنده تر نامده در جهان
تو در پیش من مور هم نیستی
کانال 3 رو دیدی؟ کور که نیستی



در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:

چنین گفت رستم به این مرد جنگ
جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
من آن (تسو) سوسولت! نیستم
منم رستم، آن شیر ایــران زمین
(بویو) کوچک است در نگاهم همین

بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:

جومونگ آمد از پشت تل سیاه
کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید
هم اینک صدایت به گوشــم رسید
سوسانو هماره بود همسرم
دهــم من به فرمان او این سرم
چون او گفته با تو نجنگم رواست
دگر هر چه گویم به او بر هواست!

و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:

و این شد که رستم سخن تازه کرد
که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)
بگفت ای جومونگا که حرف دل است
که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست
که ما پهلوانیم و این است حالمان
که دادار باید رسد بر دل این و آن!


و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند

صفاتو عشق است
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 16:50 :: نويسنده : حسين


یه توپ دارم قلقلیه
سرخ و سفید و آبیه
می‌زنم زمین، هوا می‌ره
نمی‌دونی تا کجا می‌ره
من این توپو نداشتم
مشقامو خوب نوشتم
بابام بهم عیدی داد
یه توپ قلقلی داد

یه توپ دارم قلقلیه :
از آنجا که همه‌ی توپها قلقلی هستند؛ این مصرع نشان حماقت شاعر است. یا بیانگر این موضوع است که شاعر توپ‌های مثلثی و مربعی و لوزی هم داشته ولی حالا فقط می‌خواهد در مورد آن توپش که قلقلی است، صحبت کند. در هر صورت می‌توان این فرضیه را هم در نظر گرفت که شاعر می‌خواسته در لفافه و با استفاده از آرایه‌های ادبی نظیر تشبیه و استعاره، به گردی زمین که مرحوم گالیور (!) آن را به اثبات رساند، تاکید کند.
سرخ و سفید و آبیه:
این سه رنگ که نماد پرچم فرانسه است، نشان‌ دهنده‌ی فرانسوی بودن توپ مورد نظر است. حالا چرا فرانسه؟ خدا می‌داند!

می‌زنم زمین هوا می‌ره/ نمی‌دونی تا کجا می‌ره:

این مصراع گویای مکان سروده شدن شعر است. جایی بیرون از جو زمین. چون این مصراع بحث جاذبه‌ی زمین را نقض می‌کند و در ادامه به لایتناهی بودن دنیا اشاره دارد که مسلماً به من و شما هیچ ربطی ندارد.
من این توپو نداشتم/ مشقامو خوب نوشتم:
فقر! نداشتن توپ و آتاری و پلی استیشن و ... باعث شده که شاعر از درد نداری و بدبختی بنشیند و درس بخواند و مشق‌هایش را خوب بنویسد. برای مثال اکثر فوتبالیست‌ها که همیشه با توپ سر و کار دارند، وضعیت درسی مساعدی ندارند.

بابام بهم عیدی داد / یه توپ قلقلی داد:

این مصراع هیچ تفسیر خاصی ندارد! جز اینکه شاعر از آرایه‌ی مبالغه استفاده کرده است

صفاتو عشق است
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 16:48 :: نويسنده : حسين


1. روابط دانشجو با استاد
2. روابط دانشجو با دانشجو
3. روابط استاد با دانشجو
4. روابط کارمندان با دانشجو و بالعکس



1. روابط دانشجو با استاد


الف: دانشجو دختر است و استاد مرد:
1. دانشجو خودشيريني مي کند به هدف نمره.
2. دانشجو خودشيريني مي کند به هدف استاد.
معمولا در دوحالت فوق، دانشجو به هدف خود ميرسد.

ب. دانشجو پسر است و استاد مرد:
1. دانشجو و استاد چشم ديدن يکديگر راهم ندارند.
2. دانشجو و استاد خيلي رفيق مي شوند يه طوري که شوخيهاي آنها را نمي توان به قلم آورد.
3. نقش سنگ را براي هم بازي مي کنند.
معمولا در هيچ کدام از حالات فوق هيچ کدام از طرفين هدفي را دنبال نمي کنند.


2. روابط دانشجو با دانشجو


الف: پسر با پسر: استغفرالاه!

ب: دختر با دختر: خدا اون روزو نياره!

ج: پسر با دختر: آهان رسيديم سر اصل مطلب!:
1. روابط در حد نگاه; نهايت رابطه: آمار گيري
2. روابط در حد سلام و عليک; نهايت رابطه: احوال پرسي
3. روابط در حد جزوه دادن و جزوه گرفتن; نهايت رابطه: کپي جزوه ها
4. روابط در حدسالي يکبار تور يکروزه تفريحي ; نهايت رابطه: سالي دوبار تور يکروزه تفريحي!
5. روابط در حد پارتيهاي دوره اي; نهايت رابطه: روم نمي شه بگم!
6. روابط در حد درس خواندنهاي دست جمعي; نهايت رابطه: اضافه شدن به تعداد مرغ عشقهاي عالم!
7. روابط در حد مرغ عشق; نهايت رابطه: ...(چي بگم والا!)


3. روابط استاد با دانشجو:

الف: استاد مرد است و دانشجو دختر:
1. استاد از دماغ فيل افتاده است و هيچکس را تحويل نمي گيرد.
2. استاد هم مجرد است هم شکارچي!
3. استاد دنبال بهانه اي مي گردد تا نمره بذل و بخشش کند.

ب: استاد مرد است و دانشجو پسر:
اتفاقات تکراري است.

ج: استاد زن است و دانشجو دختر يا پسر:
استاد بنده خدا کار خودش را مي کند و دانشجو ها براي خودشان آتيش مي سوزانند.


4. روابط کارمندان با دانشجو و بالعکس


معمولا هنگام امتحانات و گرفتن تقلبها رسميت پيدا مي کند. گاهي اوقات هم بعضيها موش ميدوانند

صفاتو عشق است
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 16:46 :: نويسنده : حسين
1
 
 
شباهت دخترها و پسرها در ایران (طنز خنده دار)
 
1-هر دو تاشون فکر می کنن جامعه درکشون نمی کنه.

2-به دو تاشون اگر رو بدی سوارت میشن

3-هر دوشون می تونن 200.000 تومان رو در 2 ساعت خرج کنند.

4-هردوتاشون با والدینشون دعوا و درگیری دارند.

5- مهمترین ویژگی هر دوتاشون تغییر شخصیتشونه.

6-دو تا شون در ظاهر دشمن خونی جنس مخالف هستند اما در باطن دلشون واسه جنس مخالف غش و ضعف میره.

7-دو تاشون از دروغ متنفرن اما هیچ وقت حرف راست نمی زنند!

8-دو تا شون تا سن 20 سالگی 3 بار عاشق میشن و در عشق شکست می خورند! از 20 به بعد هم تو رویا سیر میکنن و تو 40 سالگی که از رویا بیرون می آیند می بینن اطرافشون 5-6 تا بچه و بدبختی و بی پولی و ... هستش واسه همین این دفعه میرن تو کما و سکته میزنند!!!

9-وقتی با یه پسر یا دختر ایرونی قرار میزاری باید 2 ساعت دیرتر به محل قرار بری تا علف زیر پات جوانه نزنه!
صفاتو عشق است
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 16:44 :: نويسنده : حسين

1قبل از ازدواج :

2

.

.

.

.

.

.

بعداز ازدواج :

2

 

صفاتو عشق است
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 16:43 :: نويسنده : حسين

سه تا زن انگلیسی، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن كه اعتصاب كنن و دیگه كارای خونه رو نكنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یك هفته نتیجه كارو بهم بگن.
زن فرانسوی گفت:

به شوهرم گفتم كه من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه اتو و نه … خلاصه از اینجور كارا دیگه بریدم. خودت یه فكری بكن من كه دیگه نیستم یعنی بریدم!

روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .

روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .

زن انگلیسی گفت:

من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم كنار.

روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم

لیست خرید و كاملا تهیه كرده بود ، خونه رو تمیز كرد و گفت كاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت.

زن ایرانی گفت :

من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم

اما روز اول چیزی ندیدم

روز دوم هم چیزی ندیدم

روز سوم هم چیزی ندیدم

شكر خدا روز چهارم یه كمی تونستم با چشم چپم ببینم

صفاتو عشق است
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 16:40 :: نويسنده : حسين

1

زنی سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.

یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه ای که دامادهایش به او دارند را ارزیابی کند.

یکی از دامادها را به خانه اش دعوت کرد و در حالی که در کنار استخر قدم
میزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توی آب و او را نجات داد.

فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوی پارکینگ خانه داماد بود و روی شیشه اش
نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت
توی آب و جان زن را نجات داد.

داماد دوم هم فردای آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روی شیشه اش
نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

نوبت به داماد آخری رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت اما
داماد از جایش تکان نخورد او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از
دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم؟

همین طور ایستاد تا مادر زنش در آب غرق شد و مرد.

فردا صبح یک ماشین بی ام ‌و آخرین مدل جلوی پارکینگ خانه داماد سوم بود
که روی شیشه اش نوشته بود:«متشکرم! ازطرف پدر زنت»

صفاتو عشق است
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 16:36 :: نويسنده : حسين

1

ساعت ۲ نصف  شب در یک اتاق دانشجویی

1

ساعت ۳ نصف شب کل خوابگاه منهای سرپرست

2

ساعت ۴ صبح هنگام خواب

3

وضعیت تحصیل در خوابگاه

زندگی جالب خوابگاهی ( طنز بسیار خنده دار ) ، www.irannaz.comزندگی جالب خوابگاهی ( طنز بسیار خنده دار ) ، www.irannaz.comزندگی جالب خوابگاهی ( طنز بسیار خنده دار ) ، www.irannaz.com
 
 
اولین روزهای خوابگاه
 
زندگی جالب خوابگاهی ( طنز بسیار خنده دار ) ، www.irannaz.com

گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روز
 
زندگی جالب خوابگاهی ( طنز بسیار خنده دار ) ، www.irannaz.com

پایان گفت و گو
 
زندگی جالب خوابگاهی ( طنز بسیار خنده دار ) ، www.irannaz.com

امکانات غذایی در خوابگاه
 
زندگی جالب خوابگاهی ( طنز بسیار خنده دار ) ، www.irannaz.com

طریقه ظرف شستن در خوابگاه
 
زندگی جالب خوابگاهی ( طنز بسیار خنده دار ) ، www.irannaz.com

اواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویان
 
زندگی جالب خوابگاهی ( طنز بسیار خنده دار ) ، www.irannaz.com

و این هم آخر عاقبتش!!
 
زندگی جالب خوابگاهی ( طنز بسیار خنده دار ) ، www.irannaz.com
صفاتو عشق است
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 16:29 :: نويسنده : حسين

اگر دخترها را تو استادیوم ورزشی راه بدن چی میشه ، www.irannaz.com

اگر دخترها را تو استادیوم ورزشی راه بدن چی میشه ، www.irannaz.com

اگر دخترها را تو استادیوم ورزشی راه بدن چی میشه ، www.irannaz.com

اگر دخترها را تو استادیوم ورزشی راه بدن چی میشه ، www.irannaz.com

اگر دخترها را تو استادیوم ورزشی راه بدن چی میشه ، www.irannaz.com

اگر دخترها را تو استادیوم ورزشی راه بدن چی میشه ، www.irannaz.com

اگر دخترها را تو استادیوم ورزشی راه بدن چی میشه ، www.irannaz.com

اگر دخترها را تو استادیوم ورزشی راه بدن چی میشه ، www.irannaz.com

صفاتو عشق است
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 16:25 :: نويسنده : حسين

1

چرا راننده ها زیر بارون دلشون فقط برای زنها می سوزه؟


۲ چرا استادها به دخترها بهتر نمره میدن؟

۳ چرا بارون میاد، ترافیک میشه؟

۴ چرا تو خونه  ۴٠متری ال سی دی ۵٢ اینچی میذارن؟

۵ چرا به هرکی مسن تره بیشتر اعتماد می کنن؟

۶ چرا از در که میخوان رد بشن تعارف میکنن ولی سر تقاطع به هم رحم نمیکنن؟

۷ چرا تو شهروند و هایپراستار و  چشم میدوزن به سبد همدیگه؟

۸ چرا از تو ماشین پوست پرتغال می ریزن بیرون؟

۹ چرا تو اتوبان وقتی به ماشین جلویی می رسند چراغ میدن؟

۱۰  چرا وقتی می رن لباس بخرن بقیه مغازه ها رو هم نگاه می کنن؟

۱۱  چرا قبل از ازدواج دنبال پول طرف مقابلن نه اخلاقش؟

۱۲  چرا بعد از ازدواج دنبال اخلاق طرف مقابلن نه پولش؟

۱۳  چرا همه دوست دارن از این کشور برن؟

۱۴  چرا اونهایی که رفتن می خوان برگردن؟

۱۵  چرا روز پدر همه لباس زیر کادو می خرند؟

۱۶  چرا مردها روز زن فقط طلا و ادکلن کادو می خرند؟

۱۷  چرا فیلم زیاد می بینن ولی کتاب نمی خونن؟

۱۸  چرا اونهایی که زبانشون خوبه هم فیلم رو با زیرنویس نگاه میکنن؟

۱۹  چرا باجناقها هیچوقت از هم خوششون نمیاد؟

۲۰  چرا زنها بچه برادرشون رو بیشتر از بچه خواهرشون دوست دارند؟

۲۱  چرا پدر دخترها تو خواستگاری کمتر از همه حرف می زنن؟

۲۲  چرا مراسم ختم ساعت ۴ بعد از ظهر تشکیل میشه؟

۲۳  چرا زنها با اینکه قلبا زن زلیلیسم رو قبول ندارن ازش دفاع میکنن؟

۲۴  چرا زنها نمیتونن ماشین پارک کنن؟

۲۵  چرا زنها تو هر مهمونی نباید لباس تکراری بپوشن؟

۲۶  چرا تو مهمونی اگه موز بخورن بی کلاسیه ولی سیب و پرتغال نه؟

۲۷  چرا هر رابطه ای یا باید مخفی باشه یا به ازدواج ختم بشه؟

۲۹  چرا اگه دوستمون ماشین و خونه بخره ما چشمامون در میاد؟

۳۰  چرا بچه ها همه خانوما رو خاله خودش میدونه ؟

۳۱  چرا با اینهمه شاعری که در طول تاریخ دارن شعر ترانه هاشون رو مریم حیدرزاده میگه

۳۲  چرا با موسیقی سنتی شون نمیشه رقصید؟

۳۳  چرا سه تار سه تا تار نداره؟

۳۴  چرا قرارداد کارمندی رو کارفرماها تنظیم میکنن؟

۳۵  چرا اکثر ماشینها یا سفیدن یا سیاه یا نقره ای؟

۳۶  چرا نمیشه با کت و شلوار کتونی پوشید؟

۳۷  چرا ترکها نمیتونن با هم فارسی صحبت کنن؟

۳۸  چرا زنها وقتی ابرو بر می دارن روحیشون بهتر میشه؟(چه ربطی داره ابرو با روحیه؟)

۳۹  چرا زنها لوازم ارایش رو روی شصتشون تست میکنن؟ چرا مثل کرم پشت دستشون نمی زنن؟

۴۰  چرا زنها وقتی رژلب می زنن گردنشون رو به سمت آینه دراز می کنن؟

۴۱  چرا مردها فرق آرایش ۵٠ هزارتومنی با آرایش ١۵ میلیون تومنی رو نمیفهمن؟

۴۲  چرا زنها ۲۵۶ رنگ رو با اسم بلدن درحالیکه در طبیعت ۱۰-۱۲ رنگ بیشتر وجود نداره؟

۴۳  چرا کادوهای عروسی رو یه روز بعد از عروسی (پاتختی) می دن؟

۴۴  چرا داماد باید برقصه ؟

۴۵  چرا موقع پخش صحبتهای رئیس جمهور زیرنویس تبلیغاتی نمی ذارن؟

۴۶  چرا مردم تو تاکسی راجع به سیاست صحبت میکنن؟

۴۷  چرا وقتی یه چیزی خوبه میخایم صاحابش بشیم؟

۴۸  چرا وقتی خانومها به تقاطع می رسن بجای ترمز رو گاز فشار میارن؟

۴۹  چرا قسمت مردانه اتوبوس بزرگتر از قسمت زنانه است؟

۵۰  چرا تو اتوبان دست انداز میذارن؟

۵۱  چرا کسی برای صبحونه کسی رو مهمون نمیکنه؟

۵۲  چرا پشت کامیونها شعر می نویسن ؟

۵۳  چرا تو هر کوچه ای بجای یکی چندتا تکیه هست؟

۵۴  چرا سر عقد عروس دفعه سوم میگه بله؟

۵۵  چرا آدمها وقتی عکس میگیرن روپنجه بلند می شن؟

۵۶  چرا با اینکه همه فضولند از فضولی بدشون میاد؟

۵۷  چرا راننده تاکسی ها از همه بدتر رانندگی میکنن؟

۵۸  چرا مردها ترجیح میدن گم شن اما آدرس نپرسن؟

۵۹  چرا با پیتزا دوغ نمیخورن؟

۶۰  چرا مردها مناسبتها رو فراموش میکنن؟

۶۱  چرا زنها سالوادور و فارسی ۱ رو از شوهراشون بیشتر میبینند؟

۶۲ چرا انقدر حواست پرت شده که نفهمیدی از شماره ۳۲ بلافاصله پریدم شماره ۳۵؟

۶۳ چرا انقدر ساده ای که الان رفتی دوباره بالا شماره ۳۲ تا ۳۵ رو دیدی؟ چرا به چشماتم شک داری ها ؟! چرا ؟!


صفاتو عشق است
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 16:20 :: نويسنده : حسين
سن 14 سالگی : تا پارسال هر کی بهشون می گفت چطوری؟ میگفتن ... خوبم مرسی ... حالا میگن مرسی خوبم

سن 15 سالگی : هر کی بهشون بگه سلام ... میگن علیک سلام ... نقاشیشون بهتر میشه » بتونه کاری و رنگ آمیزی

سن 16 سالگی : یعنی یه عاشق واقعیند ... فردا صبح هم میخوان خودکشی کنن ... شوخی هم ندارن

سن 17 سالگی : نشستن و اشک می ریزن ... بهشون بی وفایی شده ... کوران حوادث

سن 18 سالگی : دیگه اصلا عشق بی عشق ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن

سن 19 سالگی : از بی توجهی یه نفر رنج می برن ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست

سن 20 سالگی : نه , نه ... اون منو نمی خواست آخرش منو یه کور و کچلی می گیره ... می دونم

سن 21 سالگی : فقط سن 27-28 سالگی قصد ازدواج دارن ، فقط

سن 22 سالگی : خوش تیپ باشه ، پولدار باشه ، تحصیلکرده باشه ، قد بلند باشه ، خوش لباس باشه ... آخ که چی نباشه

سن 23 سالگی : همهء خواستگارا رو رد می کنن

سن 24 سالگی : زیاد مهم نیست که چه ریختییه یا چقدر پول داره ، فقط شجاع باشه ، ما رو به اون چیزی که نرسیدیم برسونه

سن 25 سالگی : اااااااه ، پس چرا دیگه هیچکی نمی یاد... هر کن میخواد باشه ، باشه

سن 26 سالگی : یه نفر می یاد ، همین خوبه ، بله

سن 27 سالگی : آخیش

سن 28 سالگی : کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی


صفاتو عشق است
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 16:16 :: نويسنده : حسين

* ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.

* ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.

* ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند.

* ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد. بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد.

* ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید.

* ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد.

* ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست.

* ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد.

* ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد.

* ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد.

* ازدواج مکرر: مرد آن قدر زن بگیرد تا جانش از فلان جایش در برود

[ یکشنبه چهاردهم فروردین 1390 ] [ 12:16 ] [ نسرین ]
صفاتو عشق است
یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, :: 16:12 :: نويسنده : حسين

[تصویر:  x3oyttf4dl6fupapszs.gif]
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هرگز نمیتونید ملیت را درست حدس بزنید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
[تصویر:  x3oyttf4dl6fupapszs.gif]

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
[تصویر:  i0ppvtyeeg1tjd36dzl6.jpg]
.
.
.
ملیت روسی است



!!!!!!!!!!!!!!!


شرط میبندید؟؟؟؟؟برید پایین
.
.
.
.
.

 


.

.
.

 

.
.
[تصویر:  x3oyttf4dl6fupapszs.gif]



.
.
.

 

.
.
.

 

.
.
.
.

 

.
.
.
.
.
.
.
.
[تصویر:  cise05cw5v5qk8a5w2iw.jpg]
چی انتظار داشتید؟؟؟؟
2121

صفاتو عشق است
سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:, :: 20:8 :: نويسنده : حسين


راههاي اذيت کردن دخترها. پسرا اينا رو حفظ کنيد و در مواقع نياز به کار ببنديد:


از يک هفته قبل از تولد تا يک هفته بعد از تولدش مفقود الاثر شويد و در دسترس نباشيد و هنگامي هم که از شما درخواست هديه نمود به وي بفرماييد:مگه من و تو واسه هديه دوست شديم؟مهم اينه که قلبامون پيش همديگه باشه که هست!(لازم به ذکر است در ساير اعياد سال از قبيل ولنتاين، سالگرد دوستي،روز عيد نوروز و .... نيز همين عمل را انجام دهيد)
هنگامي که با او قرار داريد يک پاکت مگنا(Magna) گازوييلي خريداري نموده و مانند اگزوز ماشين دائماً از خودتان دود متصاعد کنيد در ضمن دود تهوع آور سيگارتان را نيز مرتباً به سمت وي حواله دهيد

هنگامي که دوستش را با خودش سر قرار آورد کانون توجهاتتان به سمت دوستش باشد و قبل از خداحافظي از دوستش بخواهيد شماره اش را به شما بدهد!
و اگر مي خواهيد شورش را در آوريد و حسابي سکه يه پولش کنيد با يکي ديگر از دوست دختر هايتان(که مطمئناً همه پسر ها براي روز مبادا چنين چيز هايي دارند) به جايي برويد که مطمئنيد وي و چند تا از دوستان صميمي اش(که البته شما را هم ميشناسند) آنجا حضور دارند

تو ماشين که هستين و دوستتون در حال گوش دادن به موزيک مورد علاقه شون هستند بزنيد به يه اثر زيبا از دکتر شجريان گوش کنيد
 


- وقتي موهاش بلنده بهش بگيد کوتاه کنه و اگر کوتاه کرد بگيد: الان فهمبدم هيچ مدل مويي بهت نمياد. بلند که بود قشنگتر بود

 

صفاتو عشق است
دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, :: 15:47 :: نويسنده : حسين

 

با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم بکوبیمش ۳ طبقه بسازی

سر امتحان برگه تقلبم رو درآوردم دارم مینویسم مراقبه دیده میگه تقلبه؟؟؟ میگم پـَــــــــ نَ پَــــــ! دعای ابوحمزه ثمالی دارم میخونم!
دارم یه تصادف وحشتناک تعریف می کنم رسیدم به قسمت تیکه تیکه شدن راننده.شنونده با هیجان خاصی پرسید: “یعنی مـُرد؟” پَ نه پَ با چسب دوقلو چسبوندنش الان هم تو تیم هاکی روی یخ مقام آورده

طرف میپرسه چند سالته؟ میگم ۳۰ میگه یعنی متواد ۶۰ای؟
پـَـَــــ نَ پـَـَــــ متولد ۳۰ ام شباشو حساب نکردم

 

تو پرواز خلبان میگه دمای بیرون منفی ۳۴ هستش ولی هوای داخل رو واسه رفاه حال شما ۲۴ تنظیم کردیم پَــ نَ پَـــ میخوای همون منفی ۳۴ کنش واسه همدردی با برادران اسکیمو

می خوام برنامه نصب کنم سیستم پیام میده آیا مطمئنی می خوای نصب کنی ؟ پَــ نَ پَـــ فقط می خواستم عکس العملتو ببینم.

حسینی بای دست پسره رو گرفته میگه با یاد چی میری کنکور بدی؟پسره میگه با یاد خدا…..پـَـَـ نــه پـَـَــــ بگه به یاد دوست دخترم میرم سر جلسه

در پارکینگ و باز کردم برم تو یارو اومده جلوش پارک کرده میگه می خوای بری تو؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ درو باز کردم هوای کوچه عوض شه

یارو رفته خواستگاری بعد از اینکه نشستن پدر عروس میگه اومدین خواستگاری؟
میگه نه پـَـَـ
اومدیم ببینیم اگه چهار نفرتون تکمیله سر کله پاچه فردا صبح حکم بزنیم

بچه داییم به دنیا اومده .. همه خوشحال و اینا .. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟… پَـــ نَ پَـــ میخایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه… نیو فولدر

کامپیوترم یه ویروس وحشی گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده:
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟پ نه پ می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه عصای دستم!

یارو دو ساعت داره خودپردازو انگولک میکنه تازه برگشته میگه شمام کار دارین ؟ پـَـَـ نَ پـَـَـ وایستادیم اینجا بنیه و پشتکارِ شما رو سرلوحه زندگیمون قرار بدیم

نصف شب اومدم با دمپایی سوسک رو بکشم. دوستم میگه
می خای بکشیش؟!پـَــــــــ نَ پَـــــــــ می خام بدم دمپایی رو بپوش میره دسشویی پا برهنه لیز نخوره!!!!!

رفتم کتاب فروشی میگم کتاب زبان مرحوم دکتر ونوس رو دارین؟میگه کتابشو می خوای؟گفتم:
پــــــَ نَ پــــــَ نکیر منکر هستم ،پرونده اعمالشو می خوام

رفتیم باغ وحش دم قفس میمونا یاروو امده دستش موزه.. میمونه داره خودشو داغون می کنه اقاهه میگه بخاطر موزها اینجوری میکنه؟پَـــ نـ پَـــ بخاطر قیافت فکر کرده داداش گمشدشی

رفیقم میگه داییم دیشب از آمریکا اومده
میگم با هواپیما دیگه؟ میگه پـَـَـ نــه پـَـَــ با تاکسی خطی های لاس وگاس تجریش اومده

دختر امم تو خیابون منو با دوست دخترم دیده میگه دوستته پـــ ن پـــ خواهرمه تو ندیده بودیش

شب ساعت ۱۱ اومدم خونه بابام آیفونو برداشته میگه میای بالا؟ میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ آشغالا رو که میاری پایین ماهیانه منم بیار !!!!

درس با ۹ افتادم رفتم پیش استاد میگم یه پروژه ای چیزی بده انجام بدم . میگه که پاس شی؟؟؟
پـَـَـ نَ پـَـَ بیکارم واسه اوقات فراغت تابستونم می خوام !!!!!!

به یارو می گم بـابـام رفته مـکه , می گه رفته زیارت؟ می گم پَـــ نَ پَـــ رفته واسه معبد شائولین تست کونگفو بده….

با یارو دعوام شده، دستمو مشت کردم فکشو بیارم پایین، میگه: میخوای بزنی؟ میگم: پَــ نَ پَــ میخوام بر علیه استکبار شعار بدم

رفتیم بلیته کانادا بگیریم زنه میگه سیاحتیه؟
میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ زیارتیه میخوام برم امامزاده سید ریچارد

امدم برنامه حذف کنم سیستم پیام میده که مطمئنی می خوای پاکش کنی میگم پَــ نَ پَــ داشتم رد می شدم پام خورد.

رفتم سر خاک خدا بیامرزی دارم خرما تارف می کنم، طرف برداشته می گه فاتحه است دیگه نه_ پـَـَـ نَ پـَـَـــ م خدا بیامرز زنده شده داریم جشن می گیریم!

رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم، مربیه میگه: بچه رو میبریدش؟ میگم: پَــ نَ پَـــ همین جا میخورمش

رفتم نوشابه بخرم به یارو میگم اینکه تاریخش مال دو سال پیشه
میگه : یعنی فاسد شده ؟
میگم پـَــــــــ نَ پَـــــــ مونده جا افتاده

صفاتو عشق است
پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:57 :: نويسنده : حسين

 

فرانسه:
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!

 

 

 

 

ایتالیا:
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!

 

انگلیس:
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!

 

ایران:
پسر: پیــــــــــــــــــس … پیس پیس …
پـــــــــــــــــــــــیــــــــــــــــس … پیییییییییییییس …
ســــــــوووووووو … ســــــــــوووو …
ســــــــــــس … ســـــــــــــــــــــــــــــــــــس …
پــــــــِـخخخخخخخخخ … چِــخـــــــــــــــه …
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت ۱۰ زنگ میزنم

صفاتو عشق است
پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:24 :: نويسنده : حسين
این پارتی بمناسبت جشن تولد یکسالگی دختر یکی از برج سازان ايرانشهر برپا شده بود.
تصاویری که مشاهده می فرمایید از این مراسم لهو لعب گرفته شده است.

اکثر دختر و پسرهای حاضر در این پارتی در زمان دستگیری در حالت زننده ای در کنار هم خوابیده بودند

 

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

عکس های گرفته شده از اتاق خواب های این پارتی
قسمت جکوزی و استخر ساختمان پارتی

حرکات ناشایستی که از دختران و پسران حاضر در پارتی مشاهده شد

 

 

واکنش تعدادی از دختران و پسران پس از دیدن برادران خدمت گذار نیروی انتظامی
عکس های لو رفته از اتاق خواب ها…
عکس گرفته شده از پشت بام ساختمان پارتی
بعضی ها هم در جاهای مخفی پنهان شده بودند که برادران نیروی انتظامی موفق به شناسایی آنها شدند

استفاده از مدلهای مو دور از شان یک جوان ایرانی


رقص های زننده تا نیمه های شب

 


کشف مقادیر زیادی CD مستهجن و ادوات موسیقی در پارتی:



بعضی ها هم به علت مصرف مواد روان گردان از حالت عادی خارج بودند

عکس تعدادی از میهمانها پس از دستگیری:

 

بعضی ها هم احساس ندامت و پشیمانی داشتند
عکس خلاف کاران و متهمان ردیف اول این پارتی

صفاتو عشق است
پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : حسين

ه داستان از منچوهر احترامی از مجله بچه ها...گل اقا براتون اماده کردم.

یکی بود یکی نبود.در شهر جادوگرها یگ بچه بد بود که همسشه کارهای بدبد میکرد

یک روز پشت دیوار خانه مردم ایستاد و شروع کرد به کار بد کردن.

صاحب خانه سرش را از پنجره بیرون اورد و گفت:"پشت دیوار خانه ما کار بد نکن."

بچه بد به صاحبخانه محل نگذاشت و به کار بد خود ادامه داد.

صاحب خانه بچه را جادو کرد و بچه بد دید دیگر کار بدش تمام نمیشود.فهمید که

صاحب خانه او را جادو کرده است.او هم صاحب خانه را جادو کرد و یک جفت شاخ

گوزن پیچ در پیچ روی سرش سبز شد.

صاحب خانه خواست پنجره را بندد دید سرش داخل نمیرود.فهمید که بچه بد او را

جادو کرده و به او گفت:"ول کن تا تو رت ول کنم."

بچه بد گفت:"تو اول ول کن."

مامور شهر داری از راه رسید که وضعیت بدی پیش اومده و نزدیم است ابروی شهر

پیش توریست ها برود.او هم جادو کرد و همه ساختمان های شهر دود شدند و به

هوا رفتند.

صاحب خانه افتاد پایین.بچه بد در رفت.مامور شهر داری بیکار شد و همه جادوگر ها

در بیابان سرگردان شدند.

با خود گفتند"چه کنیم؟چه نکیم؟راه بیفتیم برویم تو شهر های اباد دنیا،شاید

بتوانیم از راه جادوگری دو قران کاسبی کنیم."

حالا شما هر جای شهر که جادوگر و فالگیر و طالع بین و سر کتاب وا کن و چشم

بند و تر دست و شیرین کار و چله بند و طلسم فروش دوره گردی که دیدید،بدانید که

اهل شهر جادوگراست که دچار بدبختی شده و حالا برای خوشبخت کردن مردم،

اواره دور دنیا شده است.

صفاتو عشق است
پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:50 :: نويسنده : حسين

یه پسر بچه کلاس اولی به معلمش میگه :
خانوم معلم من باید برم کلاس سوم
معلمش با تعجب میپرسه برای چی ؟
اونم میگه :
آخه خواهر من کلاس سومه اما من از اون بیشتر میدونم و باهوش ترم.
توی زنگ تفریح معلمه به مدیر مدرسه موضوع رو میگه اونم خوشش میاد میگه بچه رو بیار تو دفتر من چند تا تست ازش بگیریم ببینیم چی میگه ، معلمه زنگ بعد پسره رو میبره تو دفتر بعد خانوم مدیره شروع میکنه به سوال کردن :

 

خوب پسرم بگو ببینم سه سه تا چند تا میشه اونم میگه:

نه تا

دوباره میپرسه نه هشت تا چند تا میشه اونم میگه :

هفتادو دو تا

همینجوری سوال میکنه و پسره همه رو جواب میده دیگه کف میکنه به معلمش میگه به نظر من این میتونه بره کلاس سوم

خانوم معلم هم میگه بزار حالا چند تا من سوال کنم،
میگه پسرم اون چیه که گاو چهار تا داره اما من دو تا دارم؟

مدیره ابروهاشو بالا میندازه که پسره جواب میده :

پا

دوباره خانوم معلمه میپرسه:
پسرم اون چیه که تو توی شلوارت داری اما من تو شلوارم ندارم
مدیره دهنش از تعجب باز میشه که پسره جواب میده :

جیب

دوباره خانوم معلمه سوال میکنه:
اون چه کاریه که مردها ایستاده انجام میدن اما زن ها نشسته و سگ ها روی سه پا
تا مدیره بیاد حرف بیاره وسط پسره جواب میده :

دست دادن

باز معلمه سوال میکنه :
بگو ببینم اون چیه که وقتی میره تو سفت و قرمزه اما وفتی میاد بیرون شل و چسبناک
مدیره با دهان باز از جاش بلند میشه که بگه این چه سوالیه که پسره میگه:

آدامس بادکنکی

دیگه مدیره طاقت نمیاره میگه :

بسه دیگه این بچه رو بزارید کلاس پنجم من خودم همه سوالهای شمارو غلط جواب دادم!

صفاتو عشق است
پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:43 :: نويسنده : حسين

از چند روز قبل از جمعه حمید پسر خالم ما را دعوت کرد خونه شون برای ناهار که ما هم از خدا خواسته دعوتشون را قبول کردیم .
صبح جمعه که من و زنم رفتیم خونه ی حمید دیدیم که رضا پسر دایی من که پسر دایی حمید هم میشد اونجا هستند و فهمیدیم که اونا هم دعوت هستند . ما هم که سالی یکبار فقط خونه ی هم میرفتیم زیاد با اخلاق هم جور نبودیم و هی خودمون و زن هامون برای هم کلاس میزاشتیم .
حمید پسر خالم یه پسر داره که اسمش آرش و یه ۶ یا ۷ سال داره و پسر آرومی هم بود.
وقت ناهار که رفتیم سر سفره تا غذا بخوریم و جند لقمه هم بیشتر نخورده بودیم آرش بلند به باباش گفت :"بابا برم توالت" حمید یه دفعه سرش چرخوند طرف پسرش و با اخم گفت :"عیب بابا  غذاتا بخور بعد" بچه ی بدبخت هم سرش انداخت پایین و به غذا خوردنش ادامه داد .
من که عادت دارم سر سفره حرف نزنم دیگه داشتم کلافه میشدم از سوالهای رضا و حمید که میخواستن از اول و آخر کار آدم سر در بیارن و این زنها هم که همش کارشون کلاس گذاشتن الکی پیش هم دیگه است .
تو همین حول و ولا بودیم که یک دفعه یه صدای نا هنجار بلند شد و ما را انگار برق گرفت آرش که یک بادی از خودش ول کرده بود و چه بادی هم ول کرده بود سرش انداخت پایین و از خجالت خیس آب شد من و بقه هم که غذا تو دهنمون بود نمیتونستیم نخندیم فقط میخندیدیم. باباش گفت :"آرش بابا این چی بود" .طفلی بچه هم از خجالت مهمونهای غریبه گریه کنان رفت تو اتاقش و محکم در را هم بست .
ما هم که خیلی از این چیزا دیده بودیم و زیاد هم انجام داده بودیم  زیاد به خودمون نیوردیم و ادامه غذا را میل کردیم . حمید هم که دید بچه ناراحت شد رفت بیاردش و غذاشا بخوره و از ما معذرت بخواد .
آرش که بعد از ناهار با اسرا باباش آمد آرومکی یه معذرت خواهی کوچلو کرد و برگشت تو اتاقش .
دو سه ساعت بعد هم ما و رضا اینا خداحافظی کردیم با هم از خونه ی حمید آومدیم بیرون...

صفاتو عشق است
پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 14:36 :: نويسنده : حسين

تو جاده پلیس جلو یه ماشین رو می گیره و میگه چون از صبح اولین کسی هستی که

کمربند ایمنی بستی برنده۵۸هزار تومن پول شدی. حالا می خوای باهاش چیکار

کنی؟ مرد می گه: می رم گواهینامه می گیرم . زنش سریع می گه: جناب سروان این

وقتی اکس می زنه پرت و پلا می گه . بچشون از اون پشت می گه: بابا نگفتم با

ماشین دزدی قاچاق نکنیم؟ یه صدا از صندوق عقب می یاد : از مرز رد شدیم یا نه؟

صفاتو عشق است
پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:59 :: نويسنده : حسين

داستان مامان و عمو حسن..!!



صدای زنگ تلفن - دخترک گوشی رو بر میداره - سلام . کیه؟



- سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش!



- نمیشه!



- چرا؟



- چون با عمو حسن رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن!



...



سکوت



...



عمو حسن نداریم!



- چرا داریم. الآن پهلو مامانه.



- ببین عزیزم. اینکاری که میگم بکن. برو بزن به در و بگو بابا اومده خونه!



- چشم بابا!



...



...



چند دقیقه بعد



...



- بابا جون گفتم.



- خوب چی شد؟



- هیچی. همینکه گفتم یهو صدای جیغ مامانم اومد بعد با عجله از اطاق اومد بیرون همینطور


که از پله ها میدوید هول شد پاش سر خورد با کله اومد پایین. نمیدونم چرا تکون نمیخوره


دیگه؟



- خوب عمو حسن چی؟



- عمو حسن از پنجره پرید توی استخر. ولی پریروز آب استخر رو خودت خالی کرده بودی یک


صدای بامزه ای داد نگو! هنوز همون طور خوابیده!



- استخر؟ کدوم استخر؟ ببینم شماره ******** نیست؟



- نه!



- ببخشین مثل اینکه اشتباه گرفتم

صفاتو عشق است
پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:49 :: نويسنده : حسين

من خیلی خوشحال بودم! من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذ...اشته بودیم والدینم خیلی

کمکم کردند، دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود…

...فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…!

اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم…

یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی!

سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت:

اگه همین الان ۵۰۰ دلار به من بدی بعدش حاضرم با تو …………….!

من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم…

اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم…

وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم

و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم…!

یهو با چهره نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم!!!

پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی…!

ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم و هیچکس بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم

به خانوادهء ما خوش اومدی !!!


نتیجه اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید !!

صفاتو عشق است
پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:42 :: نويسنده : حسين

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

من نه عاشق هستم ونه دلداده به گیسوی بلند ونه آلوده به افکار پلید من خودم هستم ویک حس غریب ............ ㋡㋡㋡㋡㋡㋡㋡㋡㋡㋡㋡ تنهايي را دوست دارم زيرا بي وفا نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا عشق دروغي در آن نيست ... تنهايي را دوست دارم زيرا تجربه کردم ... تنهايي را دوست دارم زيرا خداوند هم تنهاست .. . تنهايي را دوست دارم زيرا.... در کلبه تنهايي هايم در انتظار خو اهم گريست و انتظار کشيدنم را پنهان خواهم کرد ㋡㋡㋡㋡㋡㋡㋡㋡㋡㋡㋡ ازین به بعد شاید موزیکای غمگینم اپ کنم
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان داستان عشق و آدرس safajoon.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 162
بازدید کل : 54374
تعداد مطالب : 108
تعداد نظرات : 74
تعداد آنلاین : 1



كد تقويم

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 162
بازدید کل : 54374
تعداد مطالب : 108
تعداد نظرات : 74
تعداد آنلاین : 1

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


چت روم

كد موسيقي براي وبلاگ

برای ورود به چت روم کلیک کنید

كد چت روم